جدول جو
جدول جو

معنی پنج دهنه - جستجوی لغت در جدول جو

پنج دهنه
(پَ دَ هََ نَ / نِ)
دارای پنج دهانه. پنج چشمه (پل)
لغت نامه دهخدا
پنج دهنه
(پَ دَ هََ نَ / نِ)
نام موضعی است در پایان ولایت بحرآباد خراسان. (از حبیب السیر چ طهران جزو 3 از ج 3 ص 251 س آخر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پنج گانه
تصویر پنج گانه
پنج تایی، نمازهای واجب
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
نصف و ثلث. (زمخشری).
- پنج دانگ و نیم، ثلثان و ربع. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پنج ده. از اعمال مروالرود: امیری بود بحدود مروالرود و پنج دیه و طالقان. (جهانگشای جوینی). رجوع به پنج ده شود
لغت نامه دهخدا
(پَ دِ)
نسبت به پنج ده، از اعمال مروالرود است و پنج دیهی و بنج دیهی و بنجدهی و فنجدیهی و بندهی نیز همان است. و نیز رجوع به پنج ده شود
لغت نامه دهخدا
(پَ دِهْ)
پنج دیه خمس قری. در نزهه القلوب حمدالله مستوفی (ص 159) آمده است: مروالرود از اقلیم چهارم است طولش ازجزایر خالدات ضر و عرض از خط استوا لوک از قصبات آن پنج دیه بوده که سلطان ملکشاه ساخت. دور باروش پنج هزار گام است و گرمسیر است اما هوای درست دارد و آبی گوارنده و اکثر اوقات آنجا ارزانی بود و از میوه هاش انگور و خربزه سخت نیکوست چند پاره دیه از توابع آن است - انتهی. مرحوم علامۀ قزوینی گوید: پنجده ناحیۀمعروفی بوده است در خراسان از نواحی شهر مروالرود (بالامرغاب امروزی) و در نسبت به آن بنجدیهی و فنجدیهی و بندهی (پندهی، پنجدهی) همه این صور استعمال شده است. (معجم البلدان) و اکنون نیز نام قریۀ پنج ده درنقشه های مبسوط بر لب رود مرغاب در خاک روسیه بکلی نزدیک سرحد شمالی افغانستان اندکی در شمال غربی قصبۀبالامرغاب دیده میشود. (شدالازار تألیف معین الدین ابوالقاسم جنید ص 416 حاشیۀ (2) بقلم علامۀ قزوینی)
لغت نامه دهخدا
پنج قسمت از خانه و زمین و مانند آن زیرا در اصطلاح ثبت و دفاتر اسناد و غیره هر زمین و خانه و مانند آن بشش قسمت تقسیم میشود که هر قسمت را یک دانگ گویند: پنج دانگ از زمینم را فروختم، نصف و ثلث یا پنج دانگ و نیم. ثلثان و ربع
فرهنگ لغت هوشیار